افزایش دادن انقلاب مسئولان عبدالله انقلابی

افزایش دادن: انقلاب مسئولان عبدالله انقلابی ایران مجموعه فعالیت سپاه انصارالمهدی

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز وب‌گردی «حفاظت» شغل نیست علاقه است ، گفت‌وگو با یکی از فرماندهان سابق سپاه انصارالمهدی

    اواخر سال 65 و بعد از اتمام مأموریتم در مسئولیت حفاظت از آقای رضایی، به‌عنوان فرمانده‌ی ظاهر خاص و وزرا منصوب شدم.

    «حفاظت» شغل نیست علاقه است ، گفت‌وگو با یکی از فرماندهان سابق سپاه انصارالمهدی

    به گزارش گروه وبگردی گروه تحریریه سایت جوان، گروه ها، دولت ها، مسئولان و شخصیت ها یک روز می آیند و روزی دیگر می روند ولی داستان پر رمز و راز حفاظت از شخصیت همچنان ادامه دارد. اگر تابه حال روایتی از یک فرمانده ی مهم در حفاظت از شخصیت ها را نخوانده اید و از شرایط عجیب وغریب آن بی خبرید، اشکال از شما نیست. مردان این جبهه، هیچ گاه از خود نگفته اند. مطالبه ای نداشته اند. بغض فرو خورده اند و باعشق خدمت کرده اند. همشهری پایداری جهت نخستین بار پای خاطرات شخصی نشسته است که تا فرماندهی عملیات سپاه انصارالمهدی پیش رفته. نهادی که بدون شناختنش، مورد قضاوت قرار می گیرد. با ما، پای سفره ی حرف های این صورت ی مرموز ولی دوست داشتنی بنشینید.

    عبارات مهم : انقلاب – مسئولان

    جناب آقای سلمان صادقی، چطور با انقلاب آشنا شدید و درواقع مقدمه ی ارتباط شما با انقلاب چگونه شکل گرفت؟
    در آخرهای سال 57 با حاج عبدالله عزیزیان آشنا شدم که در حال حاضر از سرداران سپاه هست. ایشان حکم استادی بنده را داشت و در همان سال های ابتدای انقلاب به طور متوسط، شش ماه در سال در بازداشت ساواک به سر می برد. به واسطه ی آشنایی با آقای عزیزیان، با نام امام خمینی(ره) آشنا شدم و فعالیت های مبارزاتی ارزش را دنبال می کردم.
    در سال 59 بنا به درخواست امام جماعت محل و بعضی از اعضای نیروی هوایی ارتش وارد کمیته شدم، ولی با فاصله ی کمی از آن خارج شدم. نظرات بعضی اعضای کمیته را نمی پسندیدم. بعد از مدت کوتاهی بنا به پیشنهاد شهید قدیری در مقر سپاه چهارصد دستگاه هم وارد سپاه شدم که زیاد موارد جهت شناسایی و پاک سازی گروهک های وابسته به منافقین اقدام می کردیم که مقرر شد محل خدمتم نامشخص باقی بماند؛ که بر همین اساس تحت عنوان عمومی فعالیت در بسیج فعالیت می کردم. جالب است که نه درکمیته، نه در بسیج و نه در سپاه تا به امروز چیزی به عنوان حقوق دریافت نکرده ام البته به جز عیدی که حضرت امام(ره) به فرزند ها دادند.
    تعدادی از نیروهای حفاظت از شخصیت ها در جبهه
    جدی ترین فعالیت شما در سال های ابتدایی انقلاب مربوط به چه اتفاقی است؟
    بعد از نخستین آموزش ها در سال 60، تحت عنوان گردان8 یا گردان الحدید به شکل سازمانی درآمدیم. در آن وقت مأموریت های سپاه در محافظت از جماران و بیت امام(ره)، مجلس و نخست وزیری و… به صورت گردانی انجام می شد. به هرحال وارد حفاظت فیزیکی مجلس شورای اسلامی شدم که اشخاصی چون مهندس بازرگان و تعدادی دیگر از اعضای نهضت ملی در آن مجلس حضور داشتند.
    حدود سال 59 طی عملیاتی 96 نفر از منافقین را دستگیر کردیم و عجیب این که تعدادی از آن ها از هم محلی هایم بودند. یکی از آن ها به نام سعید حین فرار، خودش را از طبقه ی چهارم ساختمان به پایین پرت کرد که چند نقطه از بدنش دچار شکستگی شد و البته بعد از محکومیت ده ساله در زندان، توبه کرد و بیرون آمد و بعضی دیگر هم کارشان به جاهای باریک تر کشید.
    قرار بر این بود که گردان های حفاظت به صورت نوبتی به جبهه اعزام شوند آیا که درخواست زیادی جهت حضور در جبهه ارائه می شد. بعد از بازگشت از سفر زیارتی مشهد، قرار بود به جبهه اعزام شوم ولی یکباره به بنده گفتند که به حفاظت جماران انتقال یافته شده است ام و نمی توانم به جبهه بروم. مخالفت کردم. به یاد دارم حدود 24 ساعت تحصن کردیم. فکر می کردم که جبهه اولویت دارد. صحبت هایی صورت گرفت و متقاعد شدیم که حفاظت از امام کم اهمیت تر از حضور در جبهه نیست. بعد از چند ماه نخستین حضور در جبهه را در مرحله ی دوم عملیات رمضان به عنوان کادر ظاهر حضرت رسول تجربه کردم که عنوان فرمانده ی دسته در آن حضور داشتم. در مرحله ی آخر به عنوان معاون گروهان وارد کار شدم.
    نیروهای حفاظت از شخصیت با نام «انصارالامام»، از بین نیروهای رزمنده ی حاضر در جبهه گزینش می شدند. متوجه شدم که قرار است به طور رسمی به مجموعه ی حفاظت انتقال یافته شوم. یک روز به مسئول گزینش گفتم میل به دارم در جبهه حاضر باشم و او هم خیلی خونسرد پاسخ داد که نه! دست شما نیست. گفت شما نمی توانید که نیایید و باید در این مجموعه باشید. به شهید موسوی- مسئول نیروی انسانی منطقه ی 10 – مراجعه کردم، ولی آن بزرگوار توضیح داد که این دستور حضرت امام(ره) است و الان هم باید بروید. باز هم طاقت نیاوردم. قبل از عملیات بدر از لشکر 27 به دنبال من آمدند و درنهایت اجازه ی حضور 45 روزه ی بنده در جبهه صادر شد، ولی حدود هشت ماه در جبهه حضور داشتم.
    بهترین خاطره ای که از دوران حضور در جبهه دارید، چیست؟
    بعد از بازگشت از جبهه در بار اول به عنوان جانشین ظاهر حفاظت قوه ی قضاییه گزینش شدم و مدتی بعد به وسیله خود آقای محسن رضایی مسئول تیم حفاظت از او شدم. خاطرات بنده از جبهه بسیار هست. یکی از به یادماندنی ترین آن ها مربوط به سال های حفاظت از آقای محسن رضایی هست. یکی از بااهمیت ترین اتفاقاتی که در آن سال ها به وقوع پیوست، رفتن ما به خاک عراق بود که با آقای رضایی صورت گرفت. بعد از تهیه ی لباس های مخصوص و اسامی مستعار جهت آقامحسن و تیم حفاظت به سمت عراق حرکت کردیم. بیش از دو شبانه روز پیاده روی انجام دادیم تا این که به منطقه ی «زاخو»ی عراق رسیدیم. دقیقا چند روز قبل از شروع عملیات در پنجوین. آقامحسن تصمیم داشت با مسئولان مهم اکرادِ عراق مانند آقای ادهم بارزانی و جلال طالبانی دیدار کند. در همان شب آقای بارزانی اطلاع داد که صدام از حضور آقامحسن مطلع شده است و اگر الان کاری نکند، فردا این جا را با خاک یکسان می کند. قرار بود صبح روز بعد به وسیله ی هلی کوپتر از منطقه خارج شویم. صبح روز بعد دو هلی کوپتر به محل آمدند که خلبانان آن یک نفر سپاهی بود و دیگر ارتشی که در اغلب عملیات های ما حضور داشتند. ظرفیت هلی کوپتر تکمیل شد. سردار مسجدجامعی تلاش داشت وارد هلی کوپتر شود، از ارتفاع دو متری او را به سمت پایین هل دادم که با اعتراض آقامحسن روبه رو شدم که جهت نخستین بار با من پرخاشگری کرد. به هرحال به ارومیه آمدیم ولی بعد از خروج ما، صدام آن منطقه را گلوله باران کرد. درنهایت این که این توفیق را داشتم حدود 21 ماه در خدمت آقامحسن بودم.
    آیا مسئولیت های دیگری در مجموعه ی حفاظت از شخصیت ها داشته اید؟
    آخرهای سال 65 و بعد از اتمام مأموریتم در مسئولیت حفاظت از آقای رضایی، به عنوان فرمانده ی ظاهر خاص و وزرا منصوب شدم که مصادف شد با دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری. درواقع مسئولیت حفاظت از مجموعه ی هیئت دولت، نمایندگان حضرت امام(ره) در نهادهای مختلف، فرماندهان کل سپاه و شهید سیدمحمدباقر حکیم به عهده من بود. این شرایط تا سال 68 ادامه داشت.
    در وقت اوج کسالت حضرت امام(ره)، بنده به جهت نگرانی شدیدی که داشتم اخبار لحظه به لحظه ی اوضاع امام را در بیمارستان از طریق مسئول حفاظت آقای ری شهری-وزیر اطلاعات وقت- پیگیری می کردم که نیمه های شب خبر رحلت امام به ما رسید. ستادی با مسئولیت وزارت کشور تعیین شد که حضرت آقا و تقریبا دیگر تصمیم گیران در آن ستاد حضور داشتند. آقای عروج، بنده و چند نفر دیگر از طرف سپاه انصار در آن جلسه حضور داشتیم. مسئولیت برقراری حفاظت محل دفن حضرت امام(ره) به عهده ی بنده و آقای سیدشمس الدین حائری بود. با چیدن کانتینرهای مخصوص تلاش کردیم شرایط را مهیا کنیم گرچه با هجوم جمعیت اتفاقات زیادی رخ داد. برادر عزیزمان آقای گنجی حدود دو ساعت در زیر یکی از کانتیرها گیر کرد که البته بعد نجات پیدا کرد.
    تفاوت کشور عزیزمان ایران با دیگر کشورها در حفاظت از شخصیت ها چیست؟
    نوع تهدیدات موجود در کشور عزیزمان ایران با تمام دنیا تفاوت دارد. مجموعه های اطلاعاتی در دنیا احاطه ی کاملی نسبت تهدیدات دارند و در شرایط کاملا شرکت یافته ای قرار گرفته اند. در ایران، شروع گزینش در حفاظت انصار با یک اجبار تکلیفی و شرعی شروع شد. نیروهایی که آموزش تخصصی حفاظتی را طی نکرده بودند و درعین حال بسیاری از آنان میل به داشتند در جبهه حضور داشته باشند. این مجموعه در آن وقت پیش از این که یک شرکت حرفه ای متکی بر امکانات و تجهیزات باشد، متکی بر اعتقاد به اسلام و انقلاب بود. حفاظت در کشور عزیزمان ایران دارای بعد اعتقادی هست، قبل از این که شغل، حرفه و تخصص باشد. این وجه تمایز بین حفاظت از شخصیت ها در کشور عزیزمان ایران و دنیا هست. در ابتدای دهه ی 60 بسیاری از شخصیت های نظام را از دست دادیم آیا که نوع تهدیدات بسیار متفاوت بود. تهدیداتی که به وسیله اشخاص امین و مورد حمایت مسئولان رخ می داد. یعنی مجموعه در چنین وضعیتی شکل گرفت.
    امروز شرایط بسیار متفاوتی را تجربه می کنیم. مجموعه های حفاظتی ما در تمام ابعاد متحول شده است اند. می توانم ادعا کنم که در بعد آموزش از دنیا جلوتر هستیم. یکی از استادان امنیتی و حفاظتی اروپایی زمانی که به کشور عزیزمان ایران آمد و مدتی هم مهمان حفاظت بود، اعتراف کرد که جهت آموزش نیروهای کشورش به مأموران و فرماندهان ما نیاز دارند. ما به طور عملی بحث جلوگیری از ترور را تجربه کردیم ولی در کشورهای اروپایی این عنوان به صورت فرضی است.
    براساس آنچه گفته شده است هست، حفاظت از بعضی شخصیت ها که به نوعی مخالف مسیر انقلاب یا ولایت فقیه هستند، به عهده سپاه انصار قرار دارد. آیا این مسئله، در نوع اجرای مأموریت تأثیرگذار است؟
    یکی از ابعاد حرفه ای سپاه حفاظت انصارالمهدی این است که عاری از تمام خط و خطوط و گرایش های سیاسی هست. می دانید کسانی بودند که یار نزدیک امام بودند ولی بعد از رحلت امام در برابر تفکرات و راه ایشان ایستادند. بعد از عزل آقای منتظری، آقای عبدالله نوری به صورت شبانه از طریق تلفن گرام به بنده گفتند که اگر تا فردا صبح یکی از تصویرهای آقای منتظری در مجموعه ی کل سپاه باشد، برخورد می کنم. حتی کنار راننده ی لودر نشست و گفت که دیوارهای پیرامونی اطراف منزل ی آقای منتظری را خراب کنید. ولی همین آقا بعدها مدافع آقای منتظری شد و به مخالف صریح انقلاب تبدیل شد. حفاظت چنین شخصیتی هم در تمام مقاطع به عهده ی ما بود. درزمانی که مردم انقلابی ما از آقای عبدالله نوری شکایت و گله داشتند و عصبانی بودند، هنگامی که به او هجوم می آوردند، محافظان با تمام توان از او محافظت کردند و کتک خوردند و زخمی شدند ولی اجازه نمی دانند کسی به عبدالله نوری نزدیک شود.
    محافظان ما در جریان فعالیت هایی که داشتند، از شدت فشار گریه می کردند. مادر یکی از محافظان به او گفته بود که باید از محافظت آقای نوری کنار بکشد ولی او پاسخ داد که من باید به تکلیفم عمل کنم و تا زمانی که این مأموریت را دارم، به تکلیفم عمل می کنم. مادرش او را ترساندن کرده بود تو را عاق می کنم. این محافظ پیش من آمد و به شدت گریه می کرد. مدتی وقت برد تا او را جابه جا کنیم ولی تا آخر مأموریت کارش را به دقت انجام داد. حتی حفاظت از آقای گنجی هم به عهده ی ما بود. تمام این پرسشها در شرایطی بود که حداقل حقوق را می گرفتند. الحمدلله تا امروز هیچ محافظی تحت تأثیر گرایش های فکری، سیاسی و حتی اعتقادی خود، قرار نگرفته هست. خون دل می خورند ولی به وظیفه عمل می کنند.
    به عنوان سؤال آخر، آیا بین سپاه حفاظت انصارالمهدی و مردم فاصله احساس می شود؟ چگونه باید این عنوان را حل کرد؟
    به نظر می رسد حفاظت از شخصیت و مأموریت های آن به خوبی معرفی نشده و مردم نگاه درستی به آن ندارند. متأسفانه خود مجموعه ی سپاه هم در معرفی کامل حفاظت از شخصیت ها نتوانسته به طور کامل به مأموریت خود عمل کند. این آشنایی در بین مردم و در بین مسئولان، اهمیت بسیار بالایی دارد. مردم آشنایی خوبی از مأموریت های ما ندارند که ناشی از وجود عدم آشنایی در بین مسئولان هست. بسیاری از محافظان در مأموریت های خود به شهادت رسیده اند ولی گمنام باقی مانده اند. هنوز بعضی از نهادهای متولی شهادت این عزیزان را تأیید نکرده اند. البته اخیرا مقررات و قوانین خوبی تعیین شده است است ولی درگذشته اصلا این طور نبود.
    نمی خواهم وارد این بحث شوم که کلیات سپاه پاسداران در نظام، واقعا مظلوم است ولی مجموعه ی سپاه حفاظت انصارالمهدی از همه مظلوم تر هست. در کشور تااندازه ای نگاه کاملا منفی به مجموعه ی سپاه انصار وجود دارد، آیا که این مجموعه را نمی شناسند و از اوضاع فرزند ها بی اطلاع هستند. نمی دانند که ما هم شهید دادیم و هم آزاده. بخش اعظمی از جانبازان ما جهت اعلام درصد و تشکیل پرونده حاضر نشدند اقدام کنند. در همان روزهای اول جانبازی چنین تصمیمی گرفتند. درعین حال آمار بالایی از تعداد شهدا وجود دارد. درزمانی که تعداد کل نیروهای ما فقط 700 نفر بود، بیش از 330 نفر از آن ها در دفاع مقدس شهید شدند. من به سهم خودم از جوان هایی مثل شما تقدیر می کنم که باانگیزه و اعتقاد می خواهید این مجموعه را بشناسانید که واقعا کار دوام است.
    *میثم امینی – اردیبهشت96
    منبع: ماهنامه همشهری پایداری

    انتهای پیام/

    واژه های کلیدی: انقلاب | مسئولان | عبدالله | انقلابی | ایران | مجموعه | فعالیت | سپاه انصارالمهدی

    «حفاظت» شغل نیست علاقه است ، گفت‌وگو با یکی از فرماندهان سابق سپاه انصارالمهدی

    «حفاظت» شغل نیست علاقه است ، گفت‌وگو با یکی از فرماندهان سابق سپاه انصارالمهدی


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار